حرف های نا تمام ....
اطلاعات کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



موضوعات
لینک دوستان
نویسندگان
دیگر موارد

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 64
بازدید دیروز : 10
بازدید هفته : 166
بازدید ماه : 698
بازدید کل : 45368
تعداد مطالب : 106
تعداد نظرات : 116
تعداد آنلاین : 1

آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 106
:: کل نظرات : 116

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 22

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 64
:: باردید دیروز : 10
:: بازدید هفته : 166
:: بازدید ماه : 698
:: بازدید سال : 1605
:: بازدید کلی : 45368
جدول اجرای نمایشهای صحنه ای سی و یکمین جشنواره تئاتر فجر

http://fadjrtheaterfestival.com/static/upload/zip/final_jadval1_zip.jpg

 

سه شنبه 91/11/10

مثل آب برای شکلات :

ن و ک : ابراهیم پشت کوهی

تالار چهارسو

18 . 20:30

کشفی برای زنده شدن:

ن:یاسین بهرامی ؛ ک:رضا غریب زاده دریایی

تماشاخانه سنگلج

18 و 20:30

چهارشنبه91/11/11

من خدا را دوست دارم

ن:حسن ابراهیمی ک:عبدالمحمد سالاری

خانه هنرمندان ایران.تالار استاد انتظامی

17 و 19:30

تعداد بازدید از این مطلب: 1319
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4

نویسنده : محمد اکبری زاده کهتکی
تاریخ : چهار شنبه 27 دی 1391
نظرات
بی بری

 

 

نمایش : بی بری
نویسنده و کارگردان: علیرضا داوری
بازیگران: شهاب ولیخانی-فاطمه الماسی-حسن اماسه
طراح لباس: سمیه دهقانی.طراح نور:بابک شاه علیزادگان. طراح دکور: امیر دمیرچی.طراح پوستر و بروشور:امین صادقی

-این اثر بعنوان پایان نامه گرایش کارگردانی ،مقطع کارشناسی، با استاد راهنمایی دکتر حسین فرخی ارئه شده است و موفق  به دریافت درجه الف از دانشکده سینما تئاتر، دانشگاه هنر شده است.


نکته : نمایش بی بری نخستین اثری بود که نامش در فهرست پذیرفته شدگان سی و یکمین جشنواره تئاتر فجر اعلام شد اما علیرضا داوری به دلایلی که می توانید از خودش بپرسید از حضور در این جشنواره انصراف داد.

برای دیدن عکس های این نمایش در وبلاگ تئاتر آینه اینجا کلیک کنید.

برای دیدن خبر راه یابی نمایش بی بری به جشنواره تئاتر فجر اینجا کلیک کنید

منبع : وبلاگ ماهی بالی

 

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 1087
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4

نویسنده : محمد اکبری زاده کهتکی
تاریخ : شنبه 23 دی 1391
نظرات
تئاتر محیطی ؛ اشتباه ترکیبی در ایران

 

         تئاتر محیطی،واژه ای که این روزها در تئاتر ایران زیاد شنیده می شود، راه حلی برای فرار از بایدها و نبایدهای تئاتر حرفه ای و به دست آوردن شانس بیشتر برای اجرا در فضاهای حرفه ای و آزمایشگاهی توسط بازیگران شناخته شده تئاتر است .

تاملی بر مفهوم تئاتر محیطی

تعداد بازدید از این مطلب: 875
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5

نویسنده : محمد اکبری زاده کهتکی
تاریخ : پنج شنبه 21 دی 1391
نظرات
مثل آب برای شکلات با بازی "رویا نونهالی"

 

 

 

نمایش «مثل آب برای شکلات» به طراحی و کارگردانی ابراهیم پشت‌کوهی با حضور رویا نونهالی

در سی و یکمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر اجرا خواهد شد.

 

‌این اثر که براساس رمان لورا اسکوئیل (نویسنده امریکای جنوبی) است، توسط ابراهیم پشت‌کوهی برای اجرا در صحنه بازنویسی شده و داستان در کلیت براساس رمان «مثل آب برای شکلات» است.  صحنه‌هایی از این اجرا، کاملا از ذهن جمعی و اتدهای خلاقانه گروه در طول تمرینات بیرون آمده است.

 

این نمایش به سبک رئالیست جادویی و بر اساس تلفیق دو فرهنگ؛ جنوب ایران و آمریکای لاتین اجرا می‌شود و با مرکزیت قراردادن فضای آشپزخانه، این فضا به گونه‌ای طراحی شده که تا تمام حس‌های تماشاگر همچون حس بویایی و چشایی همراه با حس شنوایی و دیداری به کار گرفته شود. گروه اجرایی برای تقویت حواس بویایی و چشایی تماشاگران، قبل از ورود به سالن، منوی غذایی را به آنان ارائه می‌دهد تا غذای مورد نظر خود را از این منو انتخاب کنند و در پایان اجرا، به هر کس غذای انتخابی‌اش را می‌دهند.

 

در اجرای جدید نمایش «مثل آب برای شکلات»، علاوه بر رویا نونهالی که به عنوان مهمان، بازیگر گروه تئاتر «تی توک» بندرعباس شده، محمد سایبانی، مریم نحوی، الهام اسکندری، ماندانا لیاقت، فاطمه جعفری، یاشارمحسنی، امیر علی سی‌سی‌پور، معصومه آقا‌بیگلو، علیرضا سرحدی بازی می‌کنند و بهرنگ عباس‌پور آهنگساز این نمایش است و حسین اصیلی به عنوان خواننده در این نمایش حضور دارد. همچنین مسعود میرزایی طراح نور آن است.

 

«مثل آب برای شکلات» که پیش از این آبان ماه گذشته در سالن آفتاب بندرعباس اجرا شده، اکنون با تغییر بازیگر و با حضور رویا نونهالی تمرینات خود را برای اجرا در سی و یکمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر در بندرعباس دنبال می‌کند.

 

منبع : وبلاگ ماهی بالی "محمد سایبانی"

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 876
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5

نویسنده : محمد اکبری زاده کهتکی
تاریخ : یک شنبه 17 دی 1391
نظرات
هرمنوتیک‌ در درام‌ مدرن‌ ؛ با نگاهی به نمایشنامه ی قربانیان وظیفه(2)

http://www.mehrnews.ir/mehr_media/image/2005/07/138569_orig.jpg

 

"برای درک بهتر مطلب ابتدا قسمت 1 را مطالعه کنید"

اوژن‌ یونسکو در 1912 در رومانی‌ به‌ دنیا آمد. یکساله‌ بود که‌ مادر و پدرش‌ به‌ فرانسه‌آوردندش‌ و تا 13 سالگی‌ آنجا بود. مادرش‌ فرانسوی‌ بود: در 1925 به‌ رومانی‌ بازگشت‌ در سال‌1938 بورس‌ دولتی‌ گرفت‌ و به‌ فرانسه‌ رفت‌ و از 1949 نمایشنامه‌ نوشت‌. او از بزرگان‌ابزوردنویسی‌ جهان‌ است‌ از آثار او می‌توان‌ به‌ آوازه‌خوان‌ تاس‌ ;صندلی‌ها;درس‌;کرگدن‌و... اشاره‌ کرد.


اوژن‌ یونسکو در 1952 نمایشنامه‌ قربانیان‌ وظیفه‌ را نوشت‌ که‌ در 1953 (فوریه‌) در تئاترکارتیه‌ لاتن‌ در نمایشی‌ از ژاک‌ موکلر به‌ صحنه‌ آمد. این‌ شبه‌درام‌ (به‌ قول‌ یونسکو) دارای‌هفت‌ شخصیت‌ است‌ و از آنجا که‌ خود او در خاطراتش‌ می‌نویسد:کسی‌ حق‌ ندارد داستان‌ این‌نمایشنامه‌ را تعریف‌ کند بلکه‌ این‌ یک‌ اثر خواندنی‌، دیدنی‌، و زیستنی‌ است‌. من‌ هم‌ ازتعریف‌ داستان‌ آن‌ پرهیز می‌کنم‌ و خواننده‌ محترم‌ را دعوت‌ به‌ خواندن‌ متن‌ می‌کنم‌.

تأثیر هرمنوتیک‌ بر شکل‌گیری‌ نمایشنامه قربانیان‌ وظیفه‌


نمایشنامه‌ قربانیان‌ وظیفه‌ تأویلی‌ مدرن‌ است‌ از کهن‌ الگوی‌ وظیفه‌ و عشق‌ به‌ دانایی‌ که‌ درآثار فراوانی‌ تکرار شده‌ است‌. از کهن‌ترین‌ این‌ آثار می‌توان‌ به‌ پرومته‌ در زنجیر اثر اشیل‌ اشاره‌کرد. در این‌ نمایشنامه‌ پرومته‌ آتش‌ را که‌ نشانة‌ دانایی‌ است‌ از زئوس‌ می‌دزد و محکوم‌ می‌شود تابر فراز کوه‌های‌ قفقاز هر روز عقابی‌ (کرکسی‌) سینة‌ او را بدرد و جگر او را بخورد و هر روز از نو...این‌ الگو بعدها در آثار ادبیات‌ نمایشی‌ تکرار می‌شود. در این‌ الگو حقیقت‌ در بالاست‌ و جویندگان‌دانایی‌ در پائین‌. آیندة‌ جهان‌ در این‌ الگو نا منتظم‌ می‌نماید و دانش‌ موجود دانش‌ رهانندة‌ بشرنیست‌ و او را راضی‌ نمی‌کند پس‌ به‌ سوی‌ دانایی‌ با همة‌ خطراتش‌ قدم‌ برمی‌دارد.


در روزهای‌ نخستین‌ حکومت‌ زئوس‌ انسانها از پیش‌ می‌دانستند چه‌ روزی‌ خواهند مرد و تاروز پسین‌ و پس‌ دادن‌ حساب‌ خویش‌ هنوز زنده‌ می‌بودند... حیوانات‌ ساعت‌ مرگشان‌ را می‌دانندپرومته‌ آدمیان‌ را از وضعیت‌ حیوانی‌ به‌ درآورد او خرد حیوانی‌ را از آنان‌ برگرفت‌ و خرد انسانی‌شان‌عطا کرد او آدمیان‌ را از هراسیدن‌ رهانید و امیدهای‌ کور به‌ آنان‌ بخشید...


این‌ الگو توسط‌ یونسکو به‌ نحو دیگری‌ تأویل‌ شده‌ است‌ به‌ طوری‌ که‌ کلیة‌ مفاهیم‌ شکلی‌دیگر می‌یابند. در ابتدای‌ نمایشنامه‌ شرایط‌ عادی‌ موجود است‌، اما از گفتگوی‌ شوبر و مادلن‌برمی‌آید که‌ دانش‌ موجود نحوة‌ زیست‌ آنها را (که‌ نماد مردمند) سامان‌ بخشید است‌ تا این‌ که‌پلیس‌ (که‌ الگوی‌ نیروی‌ قاهره‌) است‌ از در داخل‌ می‌شود و شوبر را به‌ جستجو وامی‌دارد، عملی‌ که‌در الگوی‌ کهن‌، قوة‌ قاهره‌ که‌ می‌تواند زئوس‌ یا هر نیروی‌ دیگر باشد فرد را از رسیدن‌ به‌ دانایی‌بازمی‌دارد. اما اینجا پلیس‌ خود محرک‌ در راه‌ دانایی‌ است‌ پس‌ اولین‌ تأویل‌ مدرن‌ نیروی‌ قاهراست‌، اما این‌ تأویل‌ نیز خوشبینانه‌ نیست‌ آنچنان‌ که‌ موقعیت‌ گروتسک‌وار پلیس‌ بیشتررقت‌انگیز است‌، وقتی‌ که‌ کشته‌ می‌شود و می‌گوید:  من‌ قربانی‌ وظیفه‌ام‌و برای‌ خود تقاضای‌ارتقاء درجه‌ می‌کند. در تأویل‌ یونسکو از نیروی‌ قاهره‌ اینجا این‌ نیرو خود در چنبرة‌ دیگری‌ اسیراست‌، چنبره‌ای‌ که‌ خود خرد ایجاد کرده‌ است‌. خرد ساختاری‌ ساخته‌ است‌ که‌ انسان‌ در آن‌ اسیرشده‌ و همة‌ هویت‌ او مسخ‌ شده‌ است‌ و این‌ امر چقدر نزدیک‌ است‌.


به‌ دلایلی‌ که‌ نیچه‌ با تکیه‌ بر آن‌ بر دموکراسی‌ و لیبرالیسم‌ می‌تازد و آنها را روشهایی‌ برای‌زیست‌ گله‌وار انسانها می‌داند. تأویل‌ دیگر که‌ متعلق‌ به‌ اوژن‌ یونسکو است‌، جایگاه‌ حقیقت‌ است‌،حقیقت‌ در کهن‌ الگوی‌ این‌ درام‌ در بالاست‌ چرا که‌ جایگاه‌ خدایان‌ در بالاست‌. اما در تأویل‌یونسکو حقیقت‌ به‌ واسطة‌ علم‌ متکثر شده‌ است‌. خردورزی‌ ابزاری‌ که‌ از ویژگی‌های‌ دوران‌ مدرن‌است‌، باعث‌ شده‌ تا هر آنچه‌ خارج‌ از حوزة‌ آزمایش‌ ماست‌ غیرقابل‌ فهم‌ تلقی‌ شود. این‌ امر تاشی‌ء فی‌نفسه‌ در تفکر کانت‌ پیش‌ می‌رود. اما تأویل‌ یونسکو حقیقت‌ در فراز و فرو جستجومی‌شود:


پلیس‌ : (به‌ شوبر) بیشتر باید پایین‌ بری‌.
مادلن‌ : برو پایین‌ عشق‌ من‌! برو پایین‌... پرو پایین‌
شوبر : تاریکه‌
پلیس‌ : به‌ مالو فکر کن‌. چشمهات‌ رو باز کن‌، مالو را پیدا کن‌...
مادلن‌ : (با صدای‌ آهنگین‌) مالو رو پیدا کن‌، مالو، مالو...
شوبر : مثل‌ اینکه‌ توی‌ گل‌ راه‌ می‌روم، به‌ کف‌ کفشم‌ گل‌ چسبیده‌... پاهام‌ سنگین‌ شده‌...
پلیس‌ : نترس‌، برو پایین‌، راهت‌ رو پیدا کن‌، برو دست‌ راست‌، دست‌ چپ‌.
مادلن‌ : (به‌ شوبر) برو پایین‌... برو پایین‌ عزیزم‌... پایین‌، بیشتر...
پلیس‌ : برو پایین‌... به‌ راست‌، به‌ چپ‌، راست‌، چپ‌، (شوبر مثل‌ کسانی‌ که‌ در خواب‌ راه‌می‌روند دستورات‌ پلیس‌ را اجرا می‌کند. مادلن‌ که‌ پشت‌ به‌ تماشاگران‌ ایستاده‌ و شالی‌ روی‌شانه‌هایش‌ انداخته‌، ناگهان‌ کمرش‌ را خم‌ می‌کند و از پشت‌ خیلی‌ پیر به‌ نظر می‌رسد.شانه‌هایش‌ بر اثر هق‌ هق‌ آرام‌اش‌ تکان‌ می‌خورد) مستقیم‌، جلوی‌ روت‌..


اما این‌ جستجو در بالا و پائین‌ لایه‌های‌ ذهنی‌ در نهایت‌ به‌ کشف‌ دانایی‌ نمی‌رسد چرا که‌ درتأویل‌ یونسکو از مفهوم‌ دانایی‌ به‌ نام‌ علم‌ از بین‌ رفته‌ است‌. آنچه‌ از پس‌ این‌ همه‌ به‌ دست‌ می‌آیدنکبت‌ بشر است‌ در پس‌ دو جنگ‌ که‌ آبروی‌ حیات‌ را لکه‌دار کرده‌ است‌ و فقر و فساد و تباهی‌ و هیچ‌:


شوبر : تویی‌ مادلن‌؟ واقعاً تویی‌؟ چه‌ مصیبتی‌! چطور این‌ اتفاق افتاد؟ چطور ممکنه‌؟ما نفهمیدیم‌، کوچولوی‌ پیر بیچاره‌، عروسک‌ شکستة‌ بیچاره‌. ولی‌ این‌خودتی‌! چقدر عوض‌ شدی‌! کی‌ این‌ اتفاق افتاد؟ چرا جلوتو نگرفتن‌؟ امروزگلهای‌ قشنگی‌ سر راه‌مان‌ بود. خورشید همه‌ جا را روشن‌ کرده‌ بود، صورتت‌با مهربانی‌ می‌درخشید، لباس‌هامون‌ کاملاً نو بو و دوستانمان‌ دو روبرمون‌بودن‌. هیچ‌ کس‌ نمرده‌ بود. اصلاً تا اون‌ موقع‌ گریه‌ نکرده‌ بودی‌. اما یک‌ دفعه‌زمستون‌ شد و ما توی‌ برهوت‌ گم‌ شدیم‌. بقیه‌ کجان‌؟ توی‌ تابوت‌، کنار جاده‌.من‌ همون‌ شادیها رو می‌خوام‌. ما رو دزدیدن‌ و همه‌ چیزمون‌ رو گرفتن‌.افسوس‌. افسوس‌. یعنی‌ دوباره‌ اسمون‌مون‌ رو پیدا می‌کنیم‌؟ مادلن‌، باور کن‌،من‌ نبودم‌ که‌ تو رو پیر کردم‌! قسم‌ می‌خورم‌، نه‌... نمی‌خوام‌، باور نمی‌کنم‌،عشق‌ همیشه‌ جوون‌ می‌مونه‌، هیچ‌ وقت‌ نمی‌میره‌... من‌ عوض‌ نشدم‌، تو هم‌همین‌ طور. تو تظاهر می‌کنی‌ که‌ پیر شدی‌، اما من‌ نمی‌تونم‌ به‌ خودم‌ دروغ‌بگم‌. تو پیر شدی‌، چقدر هم‌ پیر شدی‌! کی‌ تو رو به‌ این‌ روز انداخته‌؟ پیر، این‌همه‌ پیر، مثل‌ یه‌ عروسک‌ پیر. جوونی‌مون‌ تو راه‌ موند. مادلن‌ دختر کوچولوی‌من‌، برات‌ لباس‌ نو می‌خرم‌، جواهر می‌خرم‌ و گلهای‌ زرد بهاری‌. می‌خوام‌صورتت‌ دوباره‌ شادابی‌اش‌ رو پیدا کنه‌. دوستتت‌ دارم‌، خواهش‌ می‌کنم‌. وقتی‌ آدم‌ بتونه‌ کسی‌ رو دوست‌ داشته‌ باشه‌، پیر نمی‌شه‌. دوستت‌ دارم‌. دوباره‌جوون‌ شو. نقابت‌ رو بینداز دور، به‌ چشم‌های‌ من‌ نگاه‌ کن‌... باید خندید. بخندکوچولوی‌ من‌، بخند تا چین‌های‌ صورتت‌ محو بشه‌.خدایا، اگه‌ می‌تونستیم‌ بدویم‌، چقدر خوب‌ می‌شد. من‌ جوونم‌، ما جوونیم‌. (شوبر پشت‌ به‌ تماشاگران‌می‌ایستد. دست‌ مادلن‌ را می‌گیرد و با تظاهر به‌ دویدن‌، هر دو بسیار ضعیف‌ می‌خوانندصدای‌شان‌ بریده‌ بریده‌ و با هق‌ هق‌ درآمیخته‌ است‌.)


در این‌ میان‌ آنچه‌ پرومته‌ و دیگر جویندگان‌ را پشت‌ گرم‌ کرده‌ است‌ همانا عشق‌ است‌.
عشق‌ اگر نیست‌ هرگز هیچ‌ آدمی‌ زاده‌ را تاب‌ سفری‌ اینچنین‌ نیست‌.
اما در تأویل‌ یونسکو این‌ عشق‌ نیست‌. چرا که‌ در زمانه تحلیل‌ پوزیتیویستی‌ مفاهیم‌ دیگرعشق‌ مفهوم‌ جدیی‌ تلقی‌ نمی‌شود. اگر هم‌ احساسی‌ است‌ سوء تفاهم‌ سردی‌ است‌ که‌ راه‌ به‌جایی‌ نمی‌برد و ادعای‌ عشق‌ هم‌ حتی‌ در این‌ فضا ممکن‌ نیست‌، چرا که‌ این‌ چارچوب‌ منحوس‌اجازة‌ آن‌ را نمی‌دهد و به‌ قول‌ فوکو ساخت‌ قدرت‌ تعیین‌ می‌کند که‌ شما در چه‌ جایگاهی‌ قراردارید:


شوبر : (مادلن‌ او را همراهی‌ می‌کند) سرچشمه‌های‌ بهاری‌... برگهای‌ با طراوت‌... باغ‌سحرآمیز در تاریکی‌ فرو رفته‌، در گل‌ و لای‌ فرو غلتیده‌... عشق‌ ما در ظلمت‌شب‌ در گل‌ و لای‌، عشق‌ در ظلمت‌ شب‌، در گل‌ و لای‌... جوانی‌ از دست‌ رفتة‌ ما،اشکها، چشمه‌ها پاک‌ می‌شوند... سرچشمه‌های‌ زندگی‌، سرچشمه‌های‌ابدی‌... آیا شکوفه‌ها در گل‌ و لای‌ به‌ گُل‌ می‌نشینند...
پلیس‌ : نه‌، نه‌، موضوع‌ این‌ نیست‌. داری‌ وقت‌ تلف‌ می‌کنی‌، مالو رو فراموش‌ کردی‌...دیر می‌جنبی‌، تنبل‌... راهت‌ درست‌ نیست‌. اگر توی‌ بیشه‌زار یا توی‌ آب‌ چشمه‌،مالو رو نمی‌بینی‌ معطل‌ نشو، به‌ راهت‌ ادامه‌ بده‌. ما وقت‌ نداریم‌. اما اون‌ درتمام‌ این‌ مدت‌، معلوم‌ نیست‌ به‌ کجا می‌ره‌. و تو مضطربی‌ و درجا می‌زنی‌.اصلاً نباید دچار تردید بشی‌. نباید هم‌ بایستی‌ (به‌ تدریج‌ با صحبتهای‌ پلیس‌، مادلن‌و شوبر از آواز خواندن‌ دست‌ می‌کشند. پلیس‌ خطاب‌ به‌ مادلن‌ که‌ حالا صورتش‌ را برگردانده‌ وراست‌ ایستاده‌) هر وقت‌ مضطرب‌ می‌شه‌ می‌ایسته‌.
شوبر : آقای‌ بازرس‌ کل‌، من‌ اصلاً مضطرب‌ نیستم‌
پلیس‌ : خواهیم‌ دید. برو پایین‌، برو پایین‌، بپیچ‌.


و این‌ همه‌ تا آنجا پیش‌ می‌رود که‌ یک‌ آنارشیست‌ (چقدر شبیه‌ نیچه‌ است‌ با اشاره‌ای‌ که‌ به‌عنوان‌ شاعر به‌ او می‌شود) از در وارد می‌شود و پلیس‌ را می‌کشد.
اینجا یک‌ آنارشیست‌ بر ضد ساخت‌ قدرت‌ قد علم‌ می‌کند و قوه‌ قاهره‌ را نابود می‌کند، اما خوددوباره‌ بدل‌ به‌ نیروی‌ قاهره‌ می‌شود. در انتهای‌ نمایشنامه‌ همگی‌ خود به‌ رنج‌ دادن‌ یکدیگر کمرمی‌بندد. اینجا دیگر کسی‌ نیست‌ که‌ جگر جویندة‌ دانایی‌ را بدرد بلکه‌ در تأویل‌ یونسکو ساختارمدرن‌ آنچنان‌ فراگیر است‌ که‌ هر کس‌ خود به‌ شکنجة‌ خود می‌نشیند و نمایشنامه‌ در یک‌ اوج‌تراژیک‌ تمامی‌ می‌شود. جایی‌ که‌ همه‌ به‌ یکدیگر اشاره‌ می‌کنند تا به‌ رنج‌ خود بنشینند و نان‌خشکی‌ که‌ غیرقابل‌ خوردن‌ است‌ (که‌ اشاره‌ای‌ مستقیم‌ به‌ ساختار اقتصادی‌ پس‌ از جنگ‌ جهانی‌دوم‌ است‌) بخورند کما اینکه‌ این‌ جبر در جای‌ جای‌ نمایش‌ آمده‌ است‌:


شوبر : آه‌ نه‌! دیگه‌ حاضر نیستم‌ از نو شروع‌ کنم‌!
مادلن‌ : (به‌ شوبر) مگه‌ قلب‌ نداری‌! بالاخره‌ ما باید یه‌ کاری‌ براش‌ بکنیم‌ (به‌ پلیس‌ اشاره‌ می‌کند)
شوبر : (چون‌ کودکی‌ ناراضی‌ گریه‌کنان‌ پا به‌ زمین‌ می‌کوید) نه‌، نمی‌خوام‌ دوباره‌ شروع‌ کنم‌!
مادلن‌ : من‌ شوهر حرف‌ نشنو دوست‌ ندارم‌! این‌ کارها یعنی‌ چی‌؟ خجالت‌ نمی‌کشی‌! (شوبر همچنان‌ می‌گیرد، اما به‌ نظر می‌رسد قانع‌ شده‌ است‌.)
نیکلا : (در جایی‌ که‌ پیش‌ از این‌ پلیس‌ نشسته‌ بود می‌نشیند و تکه‌ نانی‌ به‌ شوبر می‌دهد) خیلی‌خب‌. بخور، بخور تا حفره‌های‌ ذهنت‌ پر بشه‌!
شوبر : گشنه‌م‌ نیست‌!
مادلن‌ : مگه‌ قلب‌ نداری‌؟ به‌ حرف‌ نیکلا گوش‌ کن‌!
شوبر : (نان‌ را برمی‌دارد و گاز می‌زند) حالم‌ بد می‌...شه‌
نیکلا : بده‌! بجو! قورت‌ بده‌، بجو!
شوبر : (با دهانی‌ پر) منم‌ قربانی‌ وظیفه‌ام‌!


می‌بینیم‌ که‌ یونسکو به‌ یک‌ تأویل‌ مدرن‌ از یک‌ الگوی‌ کهن‌ دست‌ می‌زند. اینجا تأویل‌ ازصافی‌ بزرگترین‌ تئوریسینهای‌ هرمنوتیک‌ گذشته‌ است‌ و به‌ وضوح‌ می‌توان‌ این‌ تأویل‌ را دردیگر آثار دید. فقط‌ کافی‌ است‌ تاریخ‌ علم‌ هرمنوتیک‌ و اصول‌ کلی‌ این‌ دانش‌ لحاظ‌ شود، آنگاه‌ به‌روشنی‌ می‌توان‌ تأثیر این‌ دانش‌ را بر درام‌نویسی‌ مدرن‌ تشخیص‌ داد. آنچه‌ در این‌ مجال‌ اندک‌آمد فقط‌ اشاراتی‌ اندک‌ بود اما می‌توان‌ ده‌ها الگوی‌ دیگر را مورد تحلیل‌ قرار دارد .چنانکه‌می‌بینیم‌ هرمنوتیک‌ به‌ صراحت‌ موجب‌ باززائی‌ مفاهیم‌ کهن‌ شده‌ است‌ و ازقربانیان‌ وظیفه‌ سربرمی‌آورد که‌ پس‌ از خواندن‌ آن‌ آدم‌ نمی‌داند بر قربانی‌ بودن‌ خویش‌ بگرید یا بر وظیفة‌ مضحک‌خود در عالم‌ خیال‌ بخندد؟


صدای‌ پلیس‌: بله‌، تو به‌ سختی‌ از عدم‌ نجات‌ پیدا کردی‌ و من‌ احساس‌ می‌کردم‌ که‌ بی‌سلاحم‌و از نفس‌ افتاده‌، خوشبختم‌ و بدبخت‌. قلب‌ سنگم‌ مهربونتر و نرمتر. از این‌ که‌دلم‌ نمی‌خواست‌ نسلی‌ از خودم‌ جا بگذارم‌، از این‌ که‌ می‌خواستم‌ مانع‌ تولدت‌بشم‌ سرم‌ گیج‌ رفت‌ و پشیمونی‌ گنگی‌ به‌ سراغم‌ اومد. تو می‌تونستی‌ نباشی‌،می‌تونستی‌ نباشی‌! وقتی‌ به‌ گذشته‌ فکر می‌کردم‌ می‌ترسیدم‌ و تأسف‌می‌خورم‌، برای‌ میلیاردها کودکی‌ که‌ باید به‌ دنیا می‌اومدن‌ اما نیومدن‌، برای‌اون‌ آدم‌ که‌ هیچ‌ وقت‌ دست‌ نوازشی‌ به‌ صورتشون‌ کشیده‌ نشد، دستهای‌کوچولویی‌ که‌ تو دست‌ هیچ‌ پدری‌ جا نگرفت‌ و لبهایی‌ که‌ به‌ هیچ‌ حرفی‌ بازنشد. می‌خواستم‌ خلائی‌ رو که‌ دور و برم‌ را گرفته‌ بود با زندگی‌ پر کنم‌.سعی‌ داشتم‌ همة‌ اون‌ موجودات‌ کوچکی‌ رو که‌ باید زندگی‌ می‌کردن‌ پیش‌چشمم‌ مجسم‌ کنم‌. می‌خواستم‌ اونهارو تو ذهنم‌ به‌ دنیا بیارم‌ تا بتونم‌ درمرگشون‌ اشک‌ بریزم‌، مثل‌ گریه‌ کردن‌ برمزار مردگان‌ واقعی‌.
شوبر : (با همان‌ وضعیت‌ پیشین‌) اون‌ تا ابد ساکت‌ می‌مونه‌...
صدای‌ پلیس‌: ولی‌ در همون‌ موقع‌، شادی‌ بی‌حد و مرزی‌ من‌ رو تو خودش‌ غرق کرد. چون‌تو، فرزند عزیزم‌، تو وجود داشتی‌. تو ای‌ ستارة‌ پریده‌ رنگ‌ دریا، دریا ظلمت‌،تو ای‌ جزیرة‌ هستی‌ که‌ اقیانوس‌ نیستی‌ احاطه‌ات‌ کرده‌ بود. تویی‌ که‌ بارزندگیت‌ مرگ‌ رو انکار می‌کردی‌. گریه‌ کنان‌ چشمهات‌ رو می‌بوسیدم‌. زمزمه‌می‌کردم‌: خدای‌ من‌، خدای‌ من‌ خدا رو شکر می‌کردم‌، چون‌ اگه‌ خلقتی‌ در کار نبود، اگه‌ جهان‌ تاریخی‌ نداشت‌، اگه‌ قرنها سپری‌ نمی‌شدند تو پسرم‌، تو هم‌نبودی‌. تو که‌ میوة‌ رسیدة‌ هر درخت‌ تاریخی‌. اگه‌ پیوستگی‌ تموم‌ نشدنی‌ علت‌و معلولها نبود، اگه‌ تمام‌ جنگها، انقلابها، توفانها، همة‌ فجایع‌ بشری‌ رخ‌نمی‌داد، اگه‌ زمین‌شناسی‌ و کیهان‌شناسی‌ وجود نداشت‌ تو هم‌ الان‌ این‌ جانبودی‌. چون‌ جهان‌ چیزی‌ نیست‌ جز رشته‌های‌ علت‌ و معلولی‌ که‌ در هم‌ تنیده‌شدن‌. برای‌ تمام‌ بدبختیهام‌ خدا رو شکر می‌کنم‌، برای‌ تمام‌ رنجهای‌ بشری‌در طول‌ قرون‌، برای‌ همة‌ بدبختیها و همة‌ خوشبختیها، برای‌ ترسها، شرمهااضطرابها و برای‌ این‌ همه‌ غم‌ و اندوه‌ خدا رو شکر می‌کنم‌، چون‌ این‌ راه‌طولانی‌ به‌ تولد تو ختم‌ شد و فاجعه‌های‌ تاریخ‌ رو در نظرم‌ توجیه‌ کرد. جهان‌رو به‌ پاس‌ عشق‌ تو بخشیدم‌. دنیا با تو به‌ رستگاری‌ رسید. چون‌ دیگه‌ هیچی‌نمی‌تونست‌ اصل‌ تولدت‌ رو از جهان‌ هستی‌ محو کنه‌. به‌ خودم‌ می‌گفتم‌: حتی‌وقتی‌ که‌ تو در این‌ دنیا نباشی‌ هیچی‌ نمی‌تونه‌ بودنت‌ رو انکار کنه‌. تو این‌ جابودی‌، ثبت‌ شده‌ در دفتر جهان‌، محکم‌ و استوار، جای‌ گرفته‌ در خاطرة‌ ابدی‌ پروردگار.

تعداد بازدید از این مطلب: 1091
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4

نویسنده : محمد اکبری زاده کهتکی
تاریخ : جمعه 15 دی 1391
نظرات
هرمنوتیک‌ در درام‌ مدرن‌ ؛ با نگاهی به نمایشنامه ی قربانیان وظیفه(1)

 

http://www.mehrnews.ir/mehr_media/image/2005/07/138569_orig.jpg

 

درام‌نویسی‌ دوران‌ مدرن‌ ارتباط‌ مستقیمی‌ با تأویل‌ مفاهیم‌ دارد، پیتر شوندی‌ در مورد درام‌مدرن‌ می‌نویسد:

بی‌شک‌ درام‌ هر دوره‌ نسبت‌ به‌ دورة‌ قبلی‌ مدرن‌ تلقی‌ می‌شود. مثلاً تراژدیهای‌اوری‌پید نسبت‌ به‌ تراژدی‌های‌ آشیل‌ مدرن‌ تلقی‌ می‌شوند یا نمایشنامه‌های‌ شکسپیر و مارلو نسبت‌ به‌ نمایشنامه‌های‌ سنه‌ کا مدرن‌ تلقی‌ می‌شوند؛ اما آنچه‌ مورد نظر ماست‌ درام‌ مدرن‌ است‌،حرکتی‌ که‌ با ایبسن‌ آغاز می‌شود، با لورکا و چخوف‌ ادامه‌ می‌یابد و در اوج‌ خود به‌ درام‌نویسانی‌ که‌آنها را پیرو اندیشه‌ ابزورد می‌دانیم‌ می‌رسد، درام‌ها و شبه‌ درام‌های‌ بکت‌، آداموف‌،یونسکو، پینتر و...


وقتی‌ در آثار نویسندگان‌ این‌ دورة‌ تاریخی‌ که‌ مورد نظر پیتر شوندی‌ است‌ غور می‌کنم‌ به‌وضوح‌ نقش‌ هرمنوتیک‌ را در آثار آنها می‌بینیم‌. در آثار ایبسن‌ و چخوف‌ هرمنوتیک‌ ابتدایی‌شلایرماخر به‌ کمک‌ درام‌نویسان‌ می‌آید به‌ این‌ معنا که‌ این‌ نویسندگان‌ به‌ تأویل‌ سادة‌ مفهوم‌می‌پردازند و چه‌ در خلق‌ اثر و چه‌ استفاده‌ از الگوهای‌ کهن‌ به‌ صاحب‌ اثر توجه‌ می‌کنند، چنانکه‌ایبسن‌ و چخوف‌ هر دو مفاهیم‌ مورد نگارش‌ خود را برای‌ بازیگران‌ و کارگردانان‌ تفسیر می‌کردندو متن‌ را جدا از خود نمی‌دانسته‌اند و حقی‌ برای‌ تفسیرهای‌ دیگر قائل‌ نبوده‌اند.
پیتر شوندی‌ در مورد ایبسن‌ می‌گوید: ایبسن‌ از درام‌نویسانی‌ بوده‌ است‌ که‌ در راه‌ هرچه‌روشنتر شدن‌ مفهوم‌ مورد نظر خود پافشاری‌ می‌کند. دقیقاً مفهوم‌ مورد نظر خودش‌. می‌بینیم‌ که‌این‌ درام‌نویسان‌ در عملکردشان‌ نسبت‌ به‌ متن‌ به‌ شدت‌ به‌ سنت‌ دوران‌ اول‌ تاریخ‌ هرمنوتیک‌تعلق‌ دارند. چخوف‌ وقتی‌ کمدی‌ باغ‌ آلبالوی‌ او اجرا می‌شود نسبت‌ به‌ اجرا و تفسیراستانیسلاوسکی‌ اعتراض‌ می‌کند و آن‌ اجرا را توهین‌ به‌ خود تلقی‌ می‌کند(!!!)


اما وجه‌ دیگر تأثیر هرمنوتیک‌ دوره‌ اول‌ بر این‌ نویسندگان‌ در آثار آنها مشخص‌ است‌ به‌ این‌معنا که‌ علی‌رغم‌ شخصیتهای‌ مدرن‌، موقعیتهای‌ مدرن‌ و... اما داستانهای‌ کهنه‌ بدون‌ هیچگونه‌تأویل‌ ارائه‌ می‌شوند. گویا که‌ مفاهیم‌ مورد نظر آنها دارای‌ اصالت‌ مخاطب‌ است‌، حتی‌ اگرمخاطبی‌ در میان‌ نباشد آنگونه‌ که‌ جولین‌ هیلتون‌ در این‌ مورد می‌نویسد: الگوی‌ آنتاگونیست‌ وپروتاگونیست‌ همچنان‌ به‌ شکل‌ کلاسیک‌ خود در آثار چخوف‌ و ایبسن‌ دیده‌ می‌شود. علی‌رغم‌شخصیتهای‌ پیچیده‌ اما این‌ درگیری‌ در لایة‌ زیرین‌ وجود دارد


می‌بینیم‌ علی‌رغم‌ آنکه‌ تأویل‌ از شخصیتها از روی‌ الگوی‌ کهن‌ صورت‌ گرفته‌ اما ساختار کلی‌کلاسیک‌ همچنان‌ ادامه‌ دارد به‌ عنوان‌ مثال‌ در مورد خانة‌ عروسک‌ ایبسن‌ پیترشوندی‌می‌نویسد:


خانه‌ عروسک‌ تأویل‌ دیگری‌ است‌ از مده‌آ اثر اوریپید. هر دو از یک‌ کهن‌الگو استفاده‌ می‌کنند.کهن‌الگوی‌ زن‌ زجردیده‌ که‌ نماد زایش‌ است‌. ایبسن‌ در این‌ نمایشنامه‌ دست‌ به‌ تأویل‌ موقعیت‌ وتأویل‌ شخصیتها می‌زند. اما ساخت‌ کلی‌ و اصول‌ اساسی‌ همان‌ است‌ که‌ بود... زن‌ زجر کشیدة‌قهرمان‌ است‌ و مرد (در ظاهر منفعل‌ که‌ بار خودخواهی‌ مردانه‌ را به‌ دوش‌ دارد) ضد قهرمان‌. دراین‌ درگیری‌ سرانجام‌ پیروزی‌ به‌ شکلی‌ پیچیده‌ نصیب‌ زن‌ می‌شود، زنی‌ که‌ با هموار کردن‌ رنجی‌بر خود رنجی‌ بر مرد وارد می‌آورد، حال‌ برای‌ نورا ترک‌ خانه‌ای‌ است‌ که‌ برای‌ به‌ پا داشتن‌ آن‌ زجرکشیده‌ یا کشتن‌ فرزندانی‌ که‌ پارة‌ دل‌ مده‌آ هستند...


می‌بینیم‌ که‌ در این‌ آثار به‌ طور مستقیم‌ همان‌ ساخت‌ کهن‌ (که‌ ساخت‌ درست‌ و قوی‌ در نظرگرفته‌ شده‌) عیناً منتقل‌ شده‌ است‌. اما با پیشرفت‌ هرمنوتیک‌ و ارائه‌ تئوریهای‌ جدید در حوزة‌تأویل‌، درام‌نویسان‌ نیز به‌ تأویلهای‌ جدید دست‌ می‌زنند. حتی‌ بر تأویل‌ زمان‌، مکان‌، موقعیت‌ وساخت‌ اجتماعی‌ می‌پردازند:


در آثار ابزورد به‌ وضوح‌ می‌توان‌ تأویل‌ فرازمانی‌، فرامکانی‌ و فراشخصیتی‌ را دید، بی‌شک‌ اوج‌تجلی‌ دوران‌ مدرن‌ در این‌ آثار دیده‌ می‌شود...


می‌بینیم‌ که‌ با ارائه‌ تئوریهای‌ جدید در حوزة‌ هرمنوتیک‌، درام‌نویسی‌ نیز به‌ عرصة‌ جدیدی‌وارد می‌شود. عده‌ای‌ از متفکران‌ از جمله‌ جولین‌ بک‌ و الینور شافر هرمنوتیک‌ را یکی‌ از دلایل‌فلسفی‌ شکل‌گیری‌ درام‌ ابزورد در کنار دلایل‌ اجتماعی‌ و سیاسی‌ می‌دانند.


ابزورد نمونة‌ بارز درام‌ دنیای‌ مدرن‌ است‌، درامی‌ که‌ بر ضد دنیای‌ مدرن‌ فریاد می‌زند از نظر بسیاری‌ از جمله‌ مایکل‌ مان‌ درام‌ مدرن‌ و به‌ طور کلی‌ هنر مدرن‌ واکنشی‌ است‌ بر ضد تفکرمدرن‌ که‌ خود ابزار مخالفت‌اش‌ را از تفکر مدرن‌ می‌گیرد. به‌ نوعی‌ آنتی‌تزی‌ است‌ که‌ از دل‌ تزبیرون‌ می‌آید:
درام‌ ابزورد قصد نقد، هجو و رد دنیای‌ مدرن‌ را دارد. دنیایی‌ که‌ از دل‌ تفکر دکارت‌ بیرون‌ آمده‌ وهمه‌ چیز را به‌ بهانة‌ خردورزی‌ و بی‌خردی‌ بدل‌ کرده‌ است‌.
اما این‌ سئوال‌ پیش‌ می‌آید پس‌ تفاوت‌ درام‌ مدرن‌ و پست‌ مدرن‌ چیست‌؟ درام‌ مدرن‌ و پست‌مدرن‌ هر دو بر دنیای‌ مدرن‌ می‌تازند، اما درام‌ مدرن‌ در این‌ تاخت‌ خود هنوز از اصول‌ استدلالی‌تفکر کانت‌ و دکارت‌ (حالا هر چند با هجو منطقی‌ این‌ دلایل‌) بهره‌ می‌گیرد اما درام‌ پست‌ مدرن‌همه‌ چیز را در فروپاشی‌ می‌داند، حتی‌ فروپاشی‌ ساخت‌ خودش‌.

در درام‌ مدرن‌ همچنان‌استدلال‌ وجود دارد، استدلالی‌ در جهت‌ نفی‌ این‌ استدلال‌ یا در مخاطب‌ پیش‌ می‌آید (مثلاً در در انتظار گودو  بکت‌ یا کرگدن‌ اوژن‌ یونسکو و...) اما درام‌ پست‌ مدرن‌ حتی‌ به‌ نفی‌ خودمی‌پردازد


در نمایشنامه‌های‌ ابزورد کهن‌ الگوهایی‌ که‌ در بسیاری‌ آثار تکرار شده‌اند به‌ شکلی‌ نو تأویل‌می‌شوند و ساخت‌ آنها در دوران‌ مدرن‌ مورد تاخت‌ قرار می‌گیرند! تم‌ اصلی‌ آثار مهم‌ ابزوردمقولات‌ جهانشمول‌ بشری‌ هستند همچون‌ عشق‌، انتظار، ایمان‌، و... که‌ به‌ شکلی‌ تأویل‌می‌شوند که‌ کلیت‌ ساخت‌ آنها دگرگون‌ می‌شوند. درام‌نویسان‌ مدرن‌ از اصول‌ کلی‌ هرمنوتیک‌مدرن‌ استفاده‌ می‌کنند.


ابزورد درام‌ دنیایی‌ است‌ که‌ توسط‌ دستان‌ نیرومند نیچه‌ فرو ریخت‌ و ابزورد درام‌ مدرن‌ است‌که‌ بشارت‌ درام‌ پست‌ مدرن‌ را می‌دهد


در جریان‌ این‌ تأویل‌ مفاهیم‌ از پلورالیسم‌ اخلاقی‌ نیچه‌ و چارچوبهای‌ بسته‌ هیدگری‌ که‌ تنهاراه‌ گریز را زبان‌ می‌داند می‌گذرند و به‌ طور کلی‌ شکل‌ عوض‌ می‌کنند، برای‌ تفصیل‌ عینی‌ موضوع‌ در اینجا تأثیر هرمنوتیک‌ را بر شکل‌گیری‌ یکی‌ از آثار ابزرودنویسان‌ یعنی‌ اوژن‌ یونسکو تحلیل‌می‌کنیم‌.

تعداد بازدید از این مطلب: 2045
|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6

نویسنده : محمد اکبری زاده کهتکی
تاریخ : جمعه 15 دی 1391
نظرات
اجرای تئاتر با اعمال شاقه

 

اجرای تئاتر با اعمال شاقه

تعداد بازدید از این مطلب: 947
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4

نویسنده : محمد اکبری زاده کهتکی
تاریخ : یک شنبه 3 دی 1391
نظرات
«وین راز سر به مهر» پایانی متفاوت بر پاییز بندرعباس

 

"وین راز سر به مهر" عنوان نمایشی است که از تاریخ ۲ تا ۱۱ دی ماه در پلاتو آفتاب بندرعباس به روی صحنه می‌رود. این نمایش به کارگردانی رضا غریب‌زاده دریایی کاری از گروه تئاتر تارس بندرعباس است که سال گذشته نمایش "کشف برای زنده ماندن در حصار بی‌حس مرده" را به اجرا گذاشت. غریب زاده در باره متن نمایش گفته:پدر تعزیه‌گردان عفیفه  او را مامور بازنویسی نسخه‌های قدیمی تعزیه کرده است اما عفیفه در صدد آن است که روایت نسخه‌ها را تغییر دهد و از مظلومیت انبیا دوری کند؛ که در این میان شخصیت‌های داستان به سراغش می‌آیند. متن این نمایش را علی رضایی نویسنده با سابقه هرمزگانی نوشته است. این سومین اجرای عمومی تئاتر امسال در بندرعباس؛ بعد از نمایش "مثل آب برای شکلات" و نمایش "فروزان یا فروزانه" است که در محل پلاتو آفتاب بندرعباس انجام گرفته. بازیگران نمایش به ترتیب ورود به صحنه:‌ عبدالرضا بلوچ‌نژاد- فاطمه عابدی‌فر- رضا غریب‌زاده دریایی- مصطفی بشکال- محمود سلیمی-محمد حمزه‌وی- طیبه زندش- شیما اکبری جسیدانی- موسی کریمی - امیر کناری‌زاده 

دیگر عوامل اجرا: موسیقی: امین باصره- طراح نور و پردازش: هادی علیشاه‌پور- طراح لباس: سمیه دهقانی نظام آبادی- طراح پوستر: بهزاد حبیب‌زاده بندری- عکاس: مجید جمشیدی

 

تعداد بازدید از این مطلب: 1002
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3

نویسنده : محمد اکبری زاده کهتکی
تاریخ : جمعه 1 دی 1391
نظرات

درباره ما
وبلاگ سینگو در بر دارنده مطالب تئاتر به صورت خاص و سایر هنر ها به صورت عام می باشد. خواهشمندم این وبلاگ را از نظرات خوب و سازنده ی خود دریغ نفرمایید. با تشکر محمد اکبری زاده کهتکی.
منو اصلی
پیوندهای روزانه
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید